۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

«تؤی چاچله سی»
چاچله تیله فرشته دور فرشته گه قاله دی
بار ویاقینگ نی چاچگین سینگه قییرگه قاله دی
آنه جانم چاچله کؤپ یوقاری گه چاچمه
اونی باشیگه تیگ سون یورگم گه قاله دی
سیوگیم نی چاچله بیردم او فرشته قیز اؤچون
رومالینگ نی کوییتر گین یوزینگ آیگه قاله دی
بال کبی تاتلی بولگن لبلرینگ بو کیچه گه
قره ساچ قره کیچه یوزی آیگه قاله دی
یؤلچی گه بیرقره ب قای ینه اویتی او چاغ لر
کؤزینگ نی کیپریک لری تال قمش گه قاله دی
من و دل.....
دلا با من بشین حال و هوای من دیگرگون است
به فکر من که تنهایی!
من هم مثل تو تنهایم
یگانه دوست هم هستیم
چرا تنها شویم با هم
اگر با من نباشی تو
به مثل ابر گریانم
خدا را شکر میگویم که با من آمدی ای دل!
خودت را در وجودم خوب پنهان کن
نشاید بر تو تا بیرون شوی از آن
که چون بار دیگر رفتی
مراهم با خودت بر گیر
که بی تو در گذرگاه خیالم تک و تنهایم
***************************
دختر به زیب کوچه مان!!

مه خس کپه میسازم تا بیایی
و عشقمه مثل سنگ سازم بخواهی
مه در آن کوچه قشلاق عشقت
مه پر رسوا شدم باید بدانی
ته کو از خوشروگی دل مه کو برده ای
رقم شه مه نمی دانم ته دانی
مه کو از ساده گی در خواب بودم
ته از روزن به مه عشقه رساندی
همه گقتند که دختر ها به زیب اند
ته دختر پر به زیب کوچه مانی
بیا گپی شویم بس کن تو شوخی
ترا نشناختم دختر ؟ ببخشی
به چشمت... تا کی دیدم دل مه بردی
مه ره آزار نه تی بس کن چی خواهی
به من گفت جان ته خواهم میتوانی
ته خی آخی به چی وقتر نه گفتی
به یک دیدن مه کو وقت مرده بودم
به چی تال دادی و دیرتر ته گفتی
به مه گفت امتحان ته وقت ته داده ای
مه گفتم: ای خی آخی نی ته ایستی
ته گفتی کامیاب استی به فکرم
ای نه خا! سالها ته زنده باشی
ته کشتی مره گفتی امتحان است
خیال هم است کاری ترس و خامی
بیا بس کن که یارت انتظار است
خدا "یولچی" ره یاره شه برسانی